ادبیات و موسیقی و هنر

ساخت وبلاگ
باسامها و درود های گرم و صمیمانه به تک تک سروران گرانقدر و عزیزم.به پاس الطاف و محبت های استاد گرانقدر , بانوی فرهیخته و ارجمند سر کار خانم سیمین حیدریان گرامی , غزلی را تقدیم نمودم که امیدوارم این هدیه ناقابل را از این حقیر بپذیرند. سیمین حیدریانس /سحرگاهی کنار چشمه ساریبیادت شعری از دل گشت جاریی/ یقین دارم که انسان شریفیچه خوبیهای بسیاری که داریم / مکن منعم ، دهم شرحی که حسنتعیان گردد چو گلهای بهاریی / یکایک بر شمارم در غزل تاعیان گردد ز حسن بیشمارین / نشان از عشق و مهر و دوستیهاچو گل در قاب سینه میگذاریح / حمایت میکنی از مهر ورزیکه در اشعار زیبا می نگاریی / یخ از گرمای مهرت ذوب گرددشود سرما ، ز گرمایت فرارید / دلی داری ، چو دریای محبتبرای همدلی ها ، بیقراریر / رهت ، راه خداوند کریم استنداری غیر خدمت ، هیچ کاریی / یقین دارم زخصلتهای نیکوت نشد (محمود) گوید جزشماریمحمود انصاری کلیبری ( محمود )پاسخ استاد ارجمند با همان وزن و قافیه که اینجانب را شرمنده بزرگواری هایشانفرموده اند:محمود انصاریم / میان صبح و شامی باز جاریشدی مهمان هر ایل و تباریح / حدیث زندگی را خوب خوانیبه گوش خسته گان هر گذاریم / مگو این گفتگو بیهوده باشدبسی گفتار نیکو چون شماریو / ورود عشق را جایز نما توبتابان بر رخت نور نگارید/ دل دیوانه را مجنون بخوانیبه صحرا شو کنار بوته زاریا / اگرچه زندگی تلخی نمایدتو شادی کن میان غمگسارین / نماند در جهان جز عشق باقیاگرچه برده دل را در خماریص / صدای شادمانی را رسا کننیارزد در جهان جز رستگاریا / اگر خواهی شوی خوشبخت عالمبه مهر و مهربانی بند کاریر / ردای کینه را از تن بیافکنبخند و زندگی کن در قماریی / یگانه عشق را سر مشق گردانمشو در بند هر فکر و غبارین ادبیات و موسیقی و هنر...ادامه مطلب
ما را در سایت ادبیات و موسیقی و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5m-a-kaleybarib بازدید : 7 تاريخ : دوشنبه 3 ارديبهشت 1403 ساعت: 11:41

خداوندادر این ساعات پایانی سالبه خواب عزیزانم , آرامشبه بیداریشان. , آسایشبه زندگیشان. , عافیتبه عمرشان , عزتبه رزقشان , برکتو به وجودشان , صحت عطا بفرمابا عرض سلام و درود فراوان به سروران گرامیم , اساتید بزرگوارم ,یاران مهربانم ,. دوستان ارجمندمبا یاد و نام حداوند متعال , حلول سال جدید و آغاز بهار سال ۱۴۰۳ رابحضورمحترم و خانواده گرامی , صمیمانه تبریک عرض میکنم وامیدوارم سالی پر بار توام با سلامتی و برکت رادرپیش رو داشتهباشید . انشالله تعالی + نوشته شده در دوشنبه بیست و هشتم اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۱۰:۳۴ ب.ظ توسط م.انصاری کلیبری  |  ادبیات و موسیقی و هنر...ادامه مطلب
ما را در سایت ادبیات و موسیقی و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5m-a-kaleybarib بازدید : 15 تاريخ : دوشنبه 20 فروردين 1403 ساعت: 17:53

با سلامها و درود های گرم و بی پایان به اساتید و سروران و یاران ارجمند و بزرگوارم که امیدوار و آرزومندم همواره تندرست و در تمام شئون زندگی موفق باشید.غزلی را که در صنعت (موشح ) می‌باشد و ذیلا از نظرتان می‌گذرد ,. به پاس محبت‌های شاعره ی گرامی ایران زمین , سرکار خانم بنفشه انصاری , سروده ام که به ایشان تقدیم میکنم و امیدوارم مورد پسند شأن قرار گیرد :مرغ بی سامان ب / بارش باران , ز ابر دیده ام , پایان گرفتعشق آمد مرغ بی سامان دل, سامان گرفتن / نازنینا , آتشی با مهر , بر جانم زدیخانه و کاشانه ,گوئی شعله ی پنهان گرفتف / فصل دیگر , از کتاب قصه ها , آغاز شدزندگی , در قلب من ,از نوع دیگر , جان گرفتش / شاه خوبان , کشور جان را در چنان تسخیر کردگوئیا تبریز را , ستار و باقرخان گرفته / همره پیک صبا , پروانه ا ی زیبا , به رقصبوسه از گلبرگ گلها , بالبی خندان گرفتا / اشک شوقم , چون ز. مهر یار , بر دامن چکیددردهای پر غم افسردگی , درمان گرفتن / نوبهار آن , دشت زرد سینه ام را سبز کردکلبه ی جان , عطر و بوی پونه و ریحان گرفتص/ صبر از کف رفته و دیدار , نا ممکن شدهکی توان ,خرما ز نخل و زیره از کرمان گرفتآ / آشنا بودیم باهم , شاعر شیرین زبانباید از این روزگار سنگدل , تاوان گرفتر / روزگاران , این ستم , بر ما مقدر کرده بودفرصت دیدار را , از دست ما , آسان گرفتی / یارب از مهر و محبت گفت (محمود) این غزلبارش باران , ز ابر دیده ام , پایان گرفت محمود انصاری کلیبری ( محمود )باتشکر از توجه شما عزیزانم و امیدوارم با نظرات پرمهرتان خوشحالم بفرمائید. سایه لطفتان مستدام بادقربان شما + نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۸:۱۸ ب.ظ توسط م.انصاری کلیبری & ادبیات و موسیقی و هنر...ادامه مطلب
ما را در سایت ادبیات و موسیقی و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5m-a-kaleybarib بازدید : 14 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 11:40

باسلام و درود به عزیزان گرامیم که برای همگان آرزوی سلامنی و شادی دارم و از لطف و محبت تک تک شما سپاسگزارم.غروب ساحلدر یک غروب غمزده در ساحل جنوبدیدم که آفتاب , سربه بالش دریانهاده بودگیسوی موج سبز مه آلود را , نسیــــــمباشانه های خویش . چه خوش تاب داده بودآرامشی که داشت صدف روی ماسه هاچون قلب گمشده به دامن ساحل فتاده بوددیوار صخره هم سپر سینه را در آببنهاده , گو که مظهر ناب اراده بودابر سفید چون الهه مهری از آسمـــــــــــانبر سطح آب , سفره آبی گشاده بودانبوه بچه ماهی چالاک و رنگ رنگبانغمه های موج . به رقص ایستاده بودشاید که شب , کرانه ی دریا بخواب رفتزیرا که چشم سرخ افق , مست باده بودمحمود , عاشقان که به شب همدمند و یاردریای شب , چه همدم زیباوساده بودمحمود انصاری کلیبری (محمود)باتشکر , منتظر حضور پرمهر تان هستمقربان شما + نوشته شده در یکشنبه پانزدهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت ۴:۲۳ ق.ظ توسط م.انصاری کلیبری  |  ادبیات و موسیقی و هنر...ادامه مطلب
ما را در سایت ادبیات و موسیقی و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5m-a-kaleybarib بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 23 بهمن 1402 ساعت: 16:00

با سلام و درود بسیار به فرد فرد عزیزانم . آرزو دارم همواره سلامت و موفق و شاد باشید.ضمن مطالعه به مورد جالبی رسیدم که به حضورتان تقدیم میدارم .امیدوارم مورد توجه شماهم قرار بگیرد.منتظر نظرات شما عزیزان بزرگوارم هستم.عاشقانه ای که یک سوی آن پیامبر وسوی دیگر خداوند است، وآن ماجرای ظریفی است که در وعده گاه طور اتفاق افتاد وخداوند با عاشق سینه چاک خود حضرت موسی در خلوتی گفتگو کرد. تمناهای بی حد موسی برای دیدار خداوند که خداوند با" لن ترانی " حجت را به عاشق تمام می کند که تو هرگز مرا نخواهی دید و اما این معشوق بالا نشین هیچ گاه کلام خود را از عاشق زار خود دریغ نمی دارد.آنجا که از موسی می پرسد موسی این چیست در دستان تو؟ وموسی با شوق جواب میدهد : این چوبدستی من است ، با آن گوسفندانم را می چرانم، برگ درختان را برایشان می ریزم، به آن تکیه می کنم و.....کدام عاشق است که دوست نداشته باشد با معشوق خود مدتها در خلوت ، گفتگوی عاشقانه داشته باشد؟ مگر موسی نمی توانست یک کلام بگوید : " عصا" .اما دلیل این اطاله کلام ، چیزی نیست جز همان حس عاشقانه که در روح هر عاشقی هست برای هم نشینی طولانی با معشوق خود.وبنازم چنین معشوقی را که فرصت چنین خلوت عاشقانه ای را به موسی میدهد! مگر خداوند نمی دانست در دستان موسی چیست؟ این پرسیدن ، همان فرصت عاشقانه ای بود که خداوند به موسی بخشید. این زیباترین داستان عاشقانه است که خداوند از خود به یادگار گذاشته است. شيخ اجل سعدي مي گويد :چو رسي به طور سينا ارني مگو و بگذرکه نيرزداين تمنا به جواب لن ترانيدر جواب سعدي شاعري ( احتمالا حافظ ) مي گويد :چو رسي به طور سينا ارني بگو و مگذرنوصداي دوست بشنو نه جواب لن ترانيو در جواب اين دو ، شاعر ديگري ( احتمالا مولانا ) مي گو ادبیات و موسیقی و هنر...ادامه مطلب
ما را در سایت ادبیات و موسیقی و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5m-a-kaleybarib بازدید : 40 تاريخ : چهارشنبه 13 دی 1402 ساعت: 18:31

با عرض سلامها و درودها به عزبزان مهربانمتک سوار محبتای تک سوار مهرو محبت در این دیارتنها تویی تو، بادل من ، مهربان و یاراسطوره ی مروت و مردی ،توبی توییجان را کنم به زیر قدمهای تو ، نثارتو ، آن درخت مهر و وفایی و بی رقیببه به ، چه پرصلابت و محکم، چه استواردریای جود و بخشش وپاکی وجود توستانوار قدس در دل و جان تو ، پایدارای نازنین ، عزیز من ، ای یار مهربانماندم، چگونه گویم از آن حسن بیشمارهرلحظه نام توست چو آیینه در دلمبر دیدنت دوچشم ، براهت در انتظارنام تو چون گلی است ،شکوفا به هردلیپاینده است ، در همه دلها ، به افتخارهر صبح و شام ،برتو سلامم زجان و دلدور از گزند زی ، تو به الطاف کردگارمن میروم از این چمن و جاودانه استدر باغ شعر من ، گل نامت به یادگارلطف خدای در همه جا حافظ تو بادجانا تمام عمر ، به کام تو ، سازگار(محمود) ، از خدای توانا ، برای توعمری دراز خواهد وشادی و برقرارمحمود انصاری کلیبری ( محمود )باتشکر از حضور و نگاه پرمهر شما نازنینان ارجمند که پیامهاوکامنتهای سرشار از محبت هایتان باعث دلگرمی منبوده و هست.آرزو دارم همیشه سلامت باشید و ایام بروفق مرادتان باشد. + نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم آبان ۱۴۰۲ ساعت ۸:۴۷ ب.ظ توسط م.انصاری کلیبری  |  ادبیات و موسیقی و هنر...ادامه مطلب
ما را در سایت ادبیات و موسیقی و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5m-a-kaleybarib بازدید : 34 تاريخ : جمعه 26 آبان 1402 ساعت: 1:55

سلامها و درود های بی پایان به تک تک شما عزیزان گرامیم که آرزو دارم همواره سلامت و موفق و شاد با شید . انشاللهتضمین غزل عرفانی و پرمفهوم حضرت مولانا در قالب مسمط مخمس که امیدوارم مورد توجه قرار بگیرد.پرواز منشده این زندگییم باعث رنج و محنمشده آزرده ی غمها ، دگر این جان و تنمهمچو مرغی نگران ساکن کنج چمنم((روزها فکرمن اینست و همه شب سخنم))((که چرا غافل از احوال دل خویشتنم ؟ ))کس نگفتا که از این زندگی تلخ چه سودگرهی زین همه مشکل بجهان کس نگشودهرچه بگذشت مرا عمر ، شگفتی بفزود((از کجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود؟ ))(( به کجا میروم آخر ، ننمایی وطنم ؟ ))آنکه خودساخت مرا کامل ونشناخت مرا؟آنکه زیبا و فریبا و دل انگیز برافراخت مرابه چنین غمکده ، آخر ز چه انداخت مرا ؟((مانده ام سخت عجب کزچه سبب ساخت مرا))(( یا چه بوده است مراد وی از این ساختنم))زنده محبوس در این عالم و بس حیرانمکه چرا ازچه پریشانم و سرگردانمباز هم میرسم آنجا که عیان میخوانم((جان که از عالم علویست ، یقین میدانم))((رخت خود باز بر آنم که همانجا فکنم ))مرغ دل از قفس و صید نمی‌دارد باکسینه چون چاک شود دل برود بر افلاکمن که پرواز کنم از غم جان هستم پاک((مرغ باغ ملکوتم , نیم از عالم خاک ))((در سه روزی قفسی ساخته اند از بدنم))چون طلب میکندم دوست, همین راه نکوستعاشقم , واله وسرگشته. دلم در پی اوستنام او جای گرفته است کنون در رگ و پوست((ای خوش آنروز که پرواز کنم تا بر دوست ))(( به هوای سر کویش پر و بالی بزنم ))اگرم سر برود , من بخودم می‌نازمهستیم را , سرو جانرا به رهش میبازمکیست آگه بجز او در همه جا از رازم(( کیست در گوش ,که او میشنود آوازم))((یا کدامست سخن مینهد اندر دهنم ))کیست در سر ، به تفکر، ز درون مینگرد؟کیست این لحظه به ا ادبیات و موسیقی و هنر...ادامه مطلب
ما را در سایت ادبیات و موسیقی و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5m-a-kaleybarib بازدید : 79 تاريخ : پنجشنبه 18 آبان 1402 ساعت: 14:27

باسلامها و درو های خالصانه بحضور سروران ارجمندو گرانقدر .بعداز حدود هشت ماه تحمل رنج بیماری و کسالت ، خداوند متعال را سپاسگزارم که دعاهای خیر عزیزانم را استجابت نموده و یهبودی نسبی را به جسم و جان آزرده ام عنایت فرمود. بازهم محتاج دعاهای خیر شما مهربان عزیزم هستم.دیدم که تعدادی از دوستان عزیزم یا وبلاگشان را تعطیل نموده اندیا ماههاست که در وب حضور ندارند. آرزومند و امیدوارم در هرکجا ودر هر حالی که هستند کاملا سلامت بوده و زندگی خوب و خوشی را با موفقیت و شادی داشته باشند . انشاالله تعالیغزلی تقدیم به نگاه پرمهرتان و منتظر نظرات و حضورگرمتان که بسیار خوشحال خواهم شد.کتاب کهنهمرگم رسید و یار نیامد کنار منهرگز نبود پر گل و سنبل ، بهارمناز خاطرات زندگی و شعرو ساز منبر جای مانده کهنه کتابی ز کار منجز داستان نبود بهاران و یار و میدر دل بماند حسرت عیش و قرارمنسنتور من که همدم شبهای پرغم استهمراه با ، دو دیده ی در انتظار منحسرت بماند دردل وجانی که نا امیدپژمرده گشت و ماند ، تن پر شرار منسنگین غمیست ماندن تنها به درد هجرشادی شده است درهمه جا شرمسارمن(محمود) ،منتظر چه نشستی به راه اومرگم رسید و یار ، نیامد کنار منمحمود انصاری کلیبری ( محمود )بایکدنیا تشکر و قدر دانی . ایام به کام + نوشته شده در پنجشنبه چهارم آبان ۱۴۰۲ ساعت ۱۱:۵۱ ق.ظ توسط م.انصاری کلیبری  |  ادبیات و موسیقی و هنر...ادامه مطلب
ما را در سایت ادبیات و موسیقی و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5m-a-kaleybarib بازدید : 56 تاريخ : جمعه 5 آبان 1402 ساعت: 6:59

باسلام و درود بی پایان به دوستان ارجمند و گرامیمیادگاریاز برای دیدنت ساعت شماری میکنمتا ببوسم دست و رویت پافشاری میکنمازشراب سرخ الطافت بنوشم بارهابا محبت های تو ،غم را فراری میکنمگربه آغوشم بیایی درشب تنهای امبا گل روی تو ، دل را من بهاری میکنمتشنه ی جام مجبت گشته ام ای نور چشمبر لقایت ای ( تقیلو ) پافشاری میکنمدوست دارم می بنوشم از سبوی مهرتوگر تو باشی ساقی من، میگساری میکنمهمچو معتادی، خمار و خسته ام از هجر توبا نگاه گرم تو ، رفع خماری میکنمدامنت را گر بدست آرم شبی از روی مهربا دلی مجنون ، نمیدانم چه کاری میکنمگفت( محمود) این غزل را صبحدم باشور و عشقاین غزل را من به نامت ، یادگاری میکنممحمود انصاری کلیبری ( محمود )با تشکر فراوان از حضور گرم و نگاه پرمهر شما عزیزانم.*********************************پاسخ نور چشم عزیزتراز جانم، جناب استاد تقیلو به غزل بنده :یادگاریبنده هم بهروصالت بی قراری می کنمهمچنان ازدوریت افغان وزاری می کنمچشم بسته روی ماهت راتجسم می کنمگوئیا اینطور کاری ابتکاری می کنممشغله موجب شده گاهی زتوغافل شومشخصاً ازاین مسئله احساس خواری می کنمگرفراغت یابم از این ابتلای روزگارمطمئن باشیدخود راچوب کاری می کنمیاادب می گردداین نفس چموش خیره سریاکه برضدّش تلاشی انتحاری میکنملازم ارباشد به منظور رضای حضرتتبنده حتی متصل هی پاچه خاری می کنماین خُزعبلها ، نباشد لایق شعرشمابربداهات (رزی) اینقدر یاری می کنمباتشکر و قدر دانی از بداهه بسیار زیبا و دلنشین و عالی جناب تقیلو ( رزی ) که آرزو مندم ، با عنایات الهی قلب مهربانشان همواره باحرارت عشق و مهر و شور و شوق گرم باشد. انشاالله تعالی ادبیات و موسیقی و هنر...ادامه مطلب
ما را در سایت ادبیات و موسیقی و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5m-a-kaleybarib بازدید : 76 تاريخ : دوشنبه 22 اسفند 1401 ساعت: 17:36

باهزاران سلام و یک آسمان درود به سروران ارجمند و یاران همیشه همراه و نازنینم.صید و صیادزمان شعر سرودن بیادت افتادمکه اختیاردلم را به چهره ات دادمهوای روی تو دل را به کهکشانهابُردجنون این دلِ دیوانه داد بر بادمرها شده است دل از سینه ام ولی منهماز این غزل که سرودم برای تو، شادمهزار بار به خود گفتم این دلِ خون رامدِه ز دست ، ولی باز ، رفت از یادماز أن شبی که تورا دیده ام شدی شیرینبه بیقراری و آشفتگی چو فرهادممریض عشقم و روز و شبم سیه گشتهکه جان و تن به ره عشق دوست بنهادماسیر زلف تو شد این دلی که ‌ من دارمچو صید مانده به دامم ، برس به فریادممرا به دشت و بصحرا رها مکن تنهامنم که رامِ تو هستم, توئی تو، صیادمیقین ، نگردی ازاین دامگه رها (محمود)که در اسارت صیاد خوشگل افتادممحمودانصاری کلیبری(محمود)باتشکر فراوان از نگاه پرمهرتان ، منتظر نظرات شما خوبان هستم.آرزو دارم همواره سلامت و موفق و پاینده باشید. ادبیات و موسیقی و هنر...ادامه مطلب
ما را در سایت ادبیات و موسیقی و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5m-a-kaleybarib بازدید : 204 تاريخ : يکشنبه 2 بهمن 1401 ساعت: 0:31