مرغ بی سامان

ساخت وبلاگ

با سلامها و درود های گرم و بی پایان به اساتید و سروران و یاران ارجمند و بزرگوارم که امیدوار و آرزومندم همواره تندرست و در تمام شئون زندگی موفق باشید.

غزلی را که در صنعت (موشح ) می‌باشد و ذیلا از نظرتان می‌گذرد ,. به پاس محبت‌های شاعره ی گرامی ایران زمین , سرکار خانم بنفشه انصاری , سروده ام که به ایشان تقدیم میکنم و امیدوارم مورد پسند شأن قرار گیرد :

مرغ بی سامان

ب / بارش باران , ز ابر دیده ام , پایان گرفت
عشق آمد مرغ بی سامان دل, سامان گرفت

ن / نازنینا , آتشی با مهر , بر جانم زدی
خانه و کاشانه ,گوئی شعله ی پنهان گرفت

ف / فصل دیگر , از کتاب قصه ها , آغاز شد
زندگی , در قلب من ,از نوع دیگر , جان گرفت

ش / شاه خوبان , کشور جان را در چنان تسخیر کرد
گوئیا تبریز را , ستار و باقرخان گرفت

ه / همره پیک صبا , پروانه ا ی زیبا , به رقص
بوسه از گلبرگ گلها , بالبی خندان گرفت

ا / اشک شوقم , چون ز. مهر یار , بر دامن چکید
دردهای پر غم افسردگی , درمان گرفت

ن / نوبهار آن , دشت زرد سینه ام را سبز کرد
کلبه ی جان , عطر و بوی پونه و ریحان گرفت

ص/ صبر از کف رفته و دیدار , نا ممکن شده
کی توان ,خرما ز نخل و زیره از کرمان گرفت

آ / آشنا بودیم باهم , شاعر شیرین زبان
باید از این روزگار سنگدل , تاوان گرفت

ر / روزگاران , این ستم , بر ما مقدر کرده بود
فرصت دیدار را , از دست ما , آسان گرفت

ی / یارب از مهر و محبت گفت (محمود) این غزل
بارش باران , ز ابر دیده ام , پایان گرفت

محمود انصاری کلیبری ( محمود )

باتشکر از توجه شما عزیزانم و امیدوارم با نظرات پرمهرتان خوشحالم بفرمائید.

سایه لطفتان مستدام باد

قربان شما

+ نوشته شده در سه شنبه بیست و دوم اسفند ۱۴۰۲ ساعت ۸:۱۸ ب.ظ توسط م.انصاری کلیبری  | 

ادبیات و موسیقی و هنر...
ما را در سایت ادبیات و موسیقی و هنر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 5m-a-kaleybarib بازدید : 25 تاريخ : پنجشنبه 24 اسفند 1402 ساعت: 11:40